هوم
هوم هوم سلام.
مثل اینکه تا 30 سالت نشه و شرایطش و نداشته باشی نمیتونی به تنهایی سرپرستی یه بچه رو به عهده بگیری
من کلی برنامه چیده بودم که با دوستم چند تا بچه ی ناز از پرورشگاه بگیریم
هعی
واقعا که مسخره اس
از این گذشته مثل اینکه باید تا آخر تابستون و تا قبل ثبت نام توی مدرسه جدیدم یه واکسن کزاز بزنم
که هم درد داره هم تب میکنی هم کبود میشه جاش
البته زینب میگه خیلی بده ولی پسرا میگن که دردش زیاد نیس و تبش هم طوری نیس اذیت بشم و کبودیش هم نهایت بعد 3 ماه میره
هوف
کلا چند وقته ... چند وقته که حالم ناخوشه.
شاید از یه هفته بعد از تموم شدن مدرسه ها
حالم هی داره بدتر و بدتر میشه و گویا مثل پارسال دوباره افسردگی اومده سراغم اما ...
این سری نمیشه تنهایی خودم حلش کنم
افسردگیم به خاطر اطرافیانمه پس تا وقتی هستن منم افسرده ام
کاش میشد از زندگی حذفشون کنم
حتی به سختیای بعدشم می ارزید ولی نمیشه
تازه باید قدرشون و هم بدونم
...
اوم مونده تا جواب ازمون بیاد ولی کاش
قبول شده باشم
و بتونم برم یه هنرستان نمونه دولتی خوب
حتی خود دبیرستان حضرت مریم با اون همه عالی بودنش کلی عیب و مشکل داره و بعضی دانش اموزاش واقعا افتضاحن ولی خب دیگه
هوممم
چند روز پیش هی میخواستم تلگرام دیلیت اکانت بزنم هر سایتی رو اورد جز اون سایتی که میری توش و اکانتت و پاک میکنی
اونوقت من باید چیکار کنم؟
حتی خدا هم فهمیده تنها دلخوشیم پیش اوناست
پیش کسایی که قدرم و میدونن و دوستم دارن ولی ...
عیبی نداره اگه باعث بشن توی مسیر بدی از زندگی قرار بگیرم اما تنها دلخوشیمن
نه میتونم بگم کاش مدرسه شروع شه
نه اینکه تابستون و روزای تطیل زیاد باشه
حتی نمیتونم بگم که درست شن چون نمیشه
واقعا نمیشه
فقط میخوام که نباشن
دیگه از تنها بودنم ناراحت نمیشم
نمیترسم
فقط کاش از زندگیم برن
دیگه طاقتش و ندارم
نه جسمی و نه روحی
...
...
...
...
بازم باید لبخند بزنم و بخندم نه؟
باشه
این روزا رو هم میگذرونم
